تابه حال با خود اندیشیده اید که تجارب کودکیتان باعث شکل گیری چه تصویری از خود در ذهنتان شده است و این تصویر در زندگی و رشد شخصیت شما چه تاثیراتی را گذاشته است؟ آیا می دانستید که این تصاویر می تواند در گرایش به مصرف مواد نیز تاثیر بگذارد؟ مقاله ی حاضر قصد آن را دارد تا به بررسی تاثیر این طرحواره ها بر روی گرایش به مصرف مواد بپردازد.
طرحواره ناسازگار اولیه چیست
طرحواره های ناسازگار اولیه ساختار های شناختی عمیق شامل باورهایی درباره ی خود هستند. طرحواره ها سازمان هایی از واقعیت هستند که به صورت نتیجه ی تجربیات عینی از محیط رشد می یابند. به ویژه آنهایی که از اوایل زندگی به وجود آمده اند تاثیر معنادار تری دارند. به بیانی دیگر طرحواره ها شامل عناصر سازمان یافته از واکنش ها و تجارب گذشته هستند که پیکره ای پیوسته و پایدار از اطلاعات قابل هدایت برای ادراک و تصدیق های بعدی را شکل می دهند. به این صورت که آنها فیلتر ها یا قالب هایی هستند که ما آنها را برای دریافت ، سازماندهی و پردازش اطلاعات به کار می بریم. در واقع هر فردی مجموعه ای از طرحواره ها را برای فهم دنیای خود به کار می برد. رشد طرحواره ها اغلب به دوران کودکی باز می گردد. طرحواره هایی که در سنین اولیه رشد یافته اند اغلب خارج از حوزه ی آگاهی قرار دارند و زمانی که محرک های زندگی یک یا چند طرحواره را تحریک می کنند آن وقت فعال می شوند و اطلاعات شخصی را مطابق با این طرحواره ها به صورت اتوماتیک پردازش می کنند.
ازاین رو رفتار فرد قسمتی از طرحواره ی او نیست بلکه رفتار های ناسازگارانه به عنوان پاسخی در پاسخ به طرحوار های ناسازگار اولیه شکل می گیرند.بنابراین رفتار ها توسط طرحواره ها برانگیخته می شوند ، ولی قسمتی از طرحواره ها نیستند. طرحواره ها ممکن است عملا مدت ها غیر فال باشند اما بعدا تقویت یا خاموش شوند که نتیجه تغییرات در نوع داده های دریافتی از محیط است. در واقع طرحواره ها موجب سوگیری در تفسیرهای فرد از رویداد ها شده و این سوگیری ها خود را به صورت نگرش های تحریف شده ، گمانه های نادرست ، اهداف و چشم داشت های غیر واقع بینانه نشان می دهند. بعضی از افراد به خاطره تجارب کودکی منفی ، طرحواره های ناسازگار اولیه ای را ایجاد می کنند که بر شیوه ی تفکر و احساس و رفتار آنها در روابط صمیمانه بعدی و سایر جنبه های زندگیشان تاثیر می گذارند. طرحواره هایی که عمدتا در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند ، ناکارآمد هستند و می توانند باعث بروز مشکلات بین فردی شوند.
این طرحواره ها که تحت عنوان طرحواره های ناسازگار اولیه هستند ، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در مسیر زندگی تکرار می شوند. طرحواره مفهوم و مقوله ای است مانند بسیاری از مفاهیم و مقوله هایی که افراد از طریق تعمیم های شناختی آنهارا شکل می دهند. در واقع افراد طرحواره هایی در مورد خود و دیگران به وجود می آورند. افراد مختلف با تجربه های زندگی بین فردی ، اجتماعی و فرهنگی، طرحواره های متفاوتی را شکل می دهند، طرحواره هایی با محتوای متفاوت. همانطور که قبلا ذکر شده است، تجارب افراد از جانب والدین حمایت می شود و به باور هایی شبیه ” من دوست داشتنی هستم”و “من با کفایت هستم” تبدیل شده که این باور ها در بزرگسالی به دیدگاه مثبت درباره ی خود منجر می شود.
منشاء طرحواره های ناسازگار اولیه:
یانگ نظریه پردازمشهور در حیطه طرحواره معتقد است که ، طرحواره های ناسازگار از نیاز های برآورده نشده ی دوران کودکی به وجود آمده اند. در واقع پنج نیاز اساسی کودک باید ارضا شود تا فرد رشد سالم داشته باشد. اگر هر یک از این نیاز ها برآورده نشود متناسب با عدم ارضای نیاز های اولیه طرحواره های ناسازگار اولیه شکل خواهد گرفت. از این رو هنگامی که رفتار والدین و شرایط محیط در حد بهینه و مطلوب باشد ، در ساختار شخصیت کودک در این پنج حوزه شیوه و الگویی بهنجار ساخته می شود. چنانچه رفتار والدین و شرایط محیط در حد بهینه و مطلوب نباشد کودک مستعد ایجاد طرحواره های ناسازگار اولیه در یک یا چند حوزه می شود و هسته ی مرکزی شخصیت انسان را تشکیل می دهند. به طور کلی منشا طرحواره های ناسازگار ، تجارب تلخ دوران کودکی است. افراد در بزرگسالی ممکن است با موقعیت هایی مواجه شوند که موجب فعال شدن طرحواره های ناسازگار اولیه شان می شود. در این حالت فرد دارد خاطره هیجان انگیزی از دوران کودکی خود را تجربه می کند.
چهارنوع تجارب اولیه وجود دارد که عبارتند از:
- ناکامی های دردناک: که در نتیجه ی ارضا نشدن نیازها از جمله نیاز به عشق و محبت به وجود می آیند. این ناکامی وقتی به وجود می آید محیط فرد بیشتر ناکام کننده بوده و باعث شکل گیری طرحواره هایی مانند محرومیت هیجانی و طرد می شود.
- آسیب یا ضربه زدن: آسیب و تعدی مانند آسیب جسمی ، جنسی و یا روانی به فرد در دوران کودکی اش موجب می شود در او طرحواره هایی مانند بی اعتمادی، نقص و شرم و آسیب پذیری نسبت به ضرر شکل بگیرد.
- تجارب مطلوب بیش از حد: والدین موقعیت ها و امکانات زیادی را برای فرزند خود فراهم می کنند و کوچکترین نیازی بی پاسخ نمی ماند که باعث شکل گیری طرحواره هایی مانند وابستگی، بی کفایتی و استحقاق در وی می شود.
- همانندسازی انتخابی: فرد به طور انتخابی افکار، احساسات و رفتار والدین را درونی می کند و آن را به دیگر حوزه های ارتباطی اش با سایر افراد تعمیم می دهد.
انواع طرحواره های ناسازگار اولیه:
- بریدگی و طرد:افرادی که طرحواره هایشان در این حیطه است نمی توانند دلبستگی های ایمن و رضایت بخش با دیگران برقرار کنند. چنین افرادی اعتقاد دارند که نیاز آنها به ثبات، امنیت، محبت و عشق به طور پایدار برآورده نخواهد شد. بسیاری از آنها دوران کودکی تکان دهنده ای داشته اند و در بزرگسالی تمایل دارند به گونه ای نسنجیده و شتاب زده از یک رابطه ی خودآسیب رسان به رابطه ای دیگر پناه ببرند. برای مثال این افراد وقتی وارد رابطه ای می شوند به دلیل ترس از طرد شدگی که دارند صمیمت زیادی به طرف مقابلشان نشان نمی دهند و سعی می کنند هرچه زودتر رابطه را ترک کنند. این طرحواره شامل زیر مجموعه های رهاشدگی بی ثباتی، بی اعتمادی-بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص و شرم، انزوای اجتماعی/بیگانگی می باشد.
- خودگردانی و عملکرد مختل:این افراد احساس می کنند که به طور مستقل نمی توانند از عهده ی کارها بربیایند و منجربه احساس بی کفایتی می شود. این طرحواره به طور معمول در خانواده هایی شکل می گیرد که اعتماد به نفس کودک را کاهش می دهند، از کودک بیش از حد محافظت می کنند و یا اینکه در تشویق کودک در انجام کارهای بیرون از خانه با شکست روبه رو شده اند. به طور مثال این افراد اغلب کارهایشان را به کمک شخص دیگری انجام می دهند و وابستگی رفتاری در اعمال آنها دیده می شود. این طرحواره نیز شامل زیر مجموعه های وابستگی-بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خود تحول نیافته/گرفتار و شکست می باشد.
- محدودیت های مختل: این افراد در زمینه ی احترام به حقوق دیگران، همکاری کردن، متعهد بودن یا دست یابی به اهداف بلند مدت دچار مشکل هستند. . مثلا این افراد بیشتر به سمت بزهکاری کشیده می شوند. زیر مجموعه های این طرحواره عبارتند از: استحقاق/بزرگ منشی، خویشتنداری/خود انضباطی ناکافی.
- دیگر جهت مندی: افراد این دسته به جای رسیدگی به نیاز های خود به دنبال ارضای نیاز های دیگران هستند. آنها این کار را بخاطره تایید، تداوم رابطه ی هیجانی و یا اجتناب از انتقام انجام می دهند. این افراد در دوران کودکی آزاد نبوده اند تا از تمایلات طبیعی خودشان پیروی کنند و در بزرگسالی به جای اینکه از درون جهت دهی شوند، از محیط بیرونی تاثیر می پذیرندو از خواسته های دیگران تبعیت می کنند.مثال این مورد افرادی هستند که خود را فراموش می کنند و حتی ممکن است بخاطره دیگران به خود نیز آسیب برسانند با استفاده از مصرف مواد و عدم توانایی در رد کردن پیشنهاد اطرافیان. زیر مجموعه های آن شامل اطاعت، ایثار و پذیرش جویی/جلب توجه می باشد.
- گوش به زنگی مفرط و بازداری: این افراد احساسات و تکانه های خودانگیخته را واپس زنی می کنند. آنها تلاش می کنند تا طبق قواعد انعطاف ناپذیر و درونی شده ی خویش عمل کنند؛ ولو به قیمت از دست دادن خوشحالی، ابراز عقیده، آرامش خاطر و صمیمت. دوران کودکی این افراد پرازخشونت، واپس زدگی و سخت گیری بوده و به تفریح و شادی کردن تشویق نشده اند و در عوض یاد گرفته اند در خصوص حوادث منفی زندگی گوش به زنگ باشند و زندگی را طاقت فرسا در نظر بگیرند. این افراد معمولا در احساس بدبینی، نگرانی و ترس به سر می برند، به طوریکه معتقدند اگر نتوانند در تمام لحظات زندگی خود هشیار و مراقب باشند، ممکن است زندگیشان از هم بپاشد. زیر مجموعه های این طرحواره نیز عبارتند از: منفی گرایی/بدبینی، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی و تنبیه.
خصوصیات طرحواره های ناسازگار اولیه:
- طرحواره های ناسازگار اولیه خودشان را حفظ می کنند بنابراین در برابر تغییرات مقاومت می کنند.
- طرحواره های ناسازگار اولیه طرح و نقشه یا محتوایی نافذ و گسترده دارند.
- طرحواره های ناسازگار اولیه در سطوح هشیاری یا نیمه هشیاری قرار دارند.
طرحواره های ناسازگار اولیه و مصرف مواد:
به طور کلی در افرادی که مشکلات رفتاری و یا روانی دیده می شود، به جای عملکرد سالم در زندگیشان، تجارب منفی دیده می شود که می تواند به باور هایی مثل ” من دوست داشتنی نیستم” و ” من نالایق هستم” منجر شود. این تجارب طی دوران رشد و با وقایع فعال کننده یا تجارب آسیب زا همراه شده و سیستم باورهای فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. تجارب منفی مثل به تمسخر گرفته شدن توسط والدین ممکن است به باورهایی شرطی مثل” اگر آنچه دیگران دوست ندارند انجام دهیم، بی ارزش خواهیم شد”منجر شود. این باور ها به شکل گیری طرحواره های شناختی منفی در فرد می انجامد. اصولا طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان بنیادهای شناختی ناکارآمد بر نحوه ی ادراک پدیده ها و شکل گیری روان بنه های فرد موثر بوده و می تواند آسیب های روانشناختی و اجتماعی فراوانی برای افراد پدید آورند. لذا اعتیاد به عنون یکی از آسیب هایی که قادر است تاثیر مهمی بر رابطه ی فرد با خود و دیگران داشته باشد، می تواند بر پایه ی این بنیادهای ناکارآمد شکل گرفته و سازمان یابد.
ازاین رو پژوهش ها نشان داده اند که افکار منفی و باورهای غیر منطقی در افراد معتاد نیز دیده می شود. گریز از مسائل، بزرگنمایی رویدادهای منفی، نگاه منفی به دنیا و آینده و قبول نکردن مسئولیت با تحول الگوهای اعتیاد همراه است. همچنین تحقیقات نشان داده اند که طرحواره های حوزه ی بریدگی/طرد، خودگردانی، عملکرد مختل و جهت مندی در گروه مصرف کننده مواد مخدر بیشتر از مردم عادی دیده می شود. به بیانی دیگر افراد مبتلا به سوء مصرف مواد نسبت به افراد بهنجار از طرحواره های ناسازگار اولیه ی بیشتری برخوردارند. نظریه های روانشناسی به این تبیین دست یافته اند که رفتارهایی مانند اعتیاد به منظور کاهش هیجان های منفی ناشی از فعالیت طرحواره های ناسازگار به وجود می آیند.علاوه بر این پژوهشات نشان می دهند افراد مصرف کننده ی مواد مخدر نسبت به افراد عادی بیشتر در حوزه ی بریدگی و طرد قرار می گیرند و احتمالا این طرحواره و زیر مجموعه های آن است که افراد را مستعد مصرف مواد می کند. این طرحواره در خانواده های سرد و بی عاطفه، تندخو و غیر قابل پیش بینی به وجود می آیند و خانواده ای که از فرزندان خویش حمایت نمی کنند و رابطه ی عاطفی مطلوبی ندارند، یاد میگرند به روابط با دیگران و هنجارهای اجتماعی بی توجه باشند.
که در این صورت وجود طرحواره های استحقاق و خود بزرگ بینی و خویشتن داری در آنها دور از انتظار نیست و یا یاد می گیرند به خواسته های دیگران اهمیت بدهند و در نتیجه نیاز های خود را نادیده بگیرند و ازاین جهت می توان انتظار طرحواره هایی مثل بریدگی و طرد را داشت. علاوه بر این حالت های هیجانی منفی که خود ریشه در طرحواره های ناسازگار اولیه دارند، نقش مهمی در بروز یا عود مصرف مواد دارند. با توجه به مطالب گفته شده و اهمیت طرحواره های ناسازگار اولیه در رفتار و رشد شخصیت افراد در بزرگسالی، نیاز به روان درمانی به چشم می آید. درمانگر و مراجع تلاش می کنند تا بفهمند چطور سبک های ناسازگار در کودکی آنها شکل گرفته است. در واقع فهم کلی ازاین ریشه ها در کودکی به مراجع کمک می کند تا مشکلاتشان را به صورت ادراکی ببینند و زمینه را برای درمان آماده کنند. ازاین رو مرکز پیروان همت با کمک درمانگران ماهر خود می تواند در این راستا به مراجعان کمک کند تا طرحواره های خود را تعدیل بخشند که این امر به بهبود قطع مصرف مواد آنها نیز کمک می کند.
نویسنده: زهرا سادات حسینی
منابع:
باغبان باشی، بهناز و زاهد مطلق، محسن؛ ۱۳۹۶. عوامل موثر بر گرایش به اعتیاد و مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان وابسته به مواد و عادی شهر یاسوج
زهرایی، شقایق و ملاعلی، زهرا؛۱۳۹۸. طرحواره درمانی اختلال شخصیت وسواسی-جبری.
دیدگاهتان را بنویسید