تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که رفتار شما به عنوان والد در کودکی فرزندتان چه تاثیراتی بر زندگی و شخصیت او در بزرگسالی دارد؟ تا به حال توجه کرده اید که رفتار شما می تواند به وجودآورنده ی چه آسیبی در کودکی باشد؟
مقاله ی حاضر تلاش دارد تا با ارائه ی اطلاعات دقیق به والدین در جهت برخورد موثر تر و آگاهی بیشتر مثمر ثمر واقع شود، و مشخص کند که آسیب هایی که گاها افراد در دوره ی کودکی خود تجربه می کنند چه تاثیراتی برآنها در بزرگسالی گذاشته است؟
طبق دیدگاه روانکاوی فروید، روانشناس بزرگ، خانواده و والدین کودک نقش مهم و بسیار بزرگی، در ساختن شخصیت معتدل و استوار انسان دارند. باوجود اهمیت خانواده به عنوان محیطی مناسب برای ایفای وظیفه ی جامعه پذیری و تربیت نسل های آینده، امروزه بسیاری از خانواده ها دچار آسیب هایی نظیر طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی،خشونت خانگی،بدرفتاری و کودک آزاری و کودک فراری شده اند. در حالیکه روابط سالم خانوادگی برای بقا و تحکیم خانواده لازم و ضروری است. بنابراین نابه هنجاری های خانوادگی از جمله عوامل اساسی شکل گیری شخصیت و منش فردی و اجتماعی فرزند خانواده است.از دیدگاه کودک، والدین مهم ترین و ارزنده ترین الگوهای جهان هستند و کودکان نمی توانند در برابر انواع بدرفتاری ها از سوی والدین و خانواده از خود مراقبت کنند.
بدرفتاری با کودک از جمله شایع ترین و پیچیده ترین مسائل روانی اجتماعی جامعه ی امروزی است. هرروزه هزاران کودک مورد بدرفتاری قرار می گیرند.
بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت 20 درصد زنان و ۱۰ درصد مردان تاریخچه ی سوء استفاده ی جنسی را دارند و ۲۰ تا ۲۵ درصد از کودکان گزارش سوء استفاده ی فیزیکی کرده اند.بر اساس فرهنگ توصیفی انجمن روانشناسی آمریکا منظور از بدرفتاری به طور عام، تعامل هایی است که فردی به طور خشن، تحقیر آمیز یا تجاوزگرایانه با انسانی دیگر دارد. ازاین رو بدرفتاری با کودک توسط والدین یا مراقبان کودک ، به وسیله ی نادیده گرفتن و یا اعمال کمبود تعریف می شودکه منجربه آسیب احتمالی به سلامتی کودک می شود.
سوء استفاده ی دوران کودکی شامل تجربه هایی مانند:
سوء استفاده ی جسمی، جنسی و روانی اعم از مورد تمسخر واقع شدن و ترسانده شدن، همچنین بی توجهی و غفلت جسمی و عاطفی است.
آسیب دوران کودکی ازجانب مراقبین کودک در اوایل کودکی شکل میگیرد و شامل هر نوع آسیب مزمنی است که کودک به طور همزمان و یا در طی سالهای متوالی در معرض آن قرار بگیرد .چنین آسیبی احساس ترس و وحشت را در کودک ایجاد میکند. برای سالهای دیگر زندگی او خطرهایی را می آفریند. هنگامی که کودک مورد بدرفتاری به ویژه از سوی والدین قرار می گیرد این احساس در او ایجاد می شود که دنیا مکان امنی نیست و نمی توان به دیگران اعتماد کرد و نداشتن این اعتماد در ایجاد یا تداوم ارتباط با دیگران اختلال ایجاد می کند و این بی اعتمادی نسبت به دیگران و دنیا موجب افسردگی وانزوای فرد می شود.
وقتی کودکی در خانواده ای متولد می شود و رشد می کند که به اندازه ی کافی به او توجه می شود، شانس زیادی برای رشد خوب، اعتماد داشتن به دیگران و داشتن صداقت شخصی دارد. اما از سوی دیگر اگر کودک در خانواده مورد غفلت یا آزار واقع شود، به شکل ناسالمی رشد خواهد کرد. آنها با این عقیده که افراد دیگر به آنها اهمیت نمی دهند، رشد می کنند و در روابط سطحی و احساس جدایی از دیگران را در خود پرورش خواهند داد. سابقه ی بدرفتاری در کودکی و تجربه های ناگوار کودکی در زمینه ی رشد و سازگاری شخصیت در دوران بزرگسالی آثار و پیامدهای درازمدت و ناخوشایندی دارد.
انواع آسیب دوره ی کودکی
- سوء استفاده ی جسمی: به هر عملی گفته می شود که سبب جراحت جسمی عمدی می شود مثل: کتک زدن، سوزاندن و مسموم کردن.
- سوء استفاده ی جنسی: به رفتار جنسی همراه با توسل به زور بین یک کودک و فرد بالغ یا دو کودک که یکی از آنها به طور چشمگیری بزرگتر بوده اطلاق می شود.
- سوء استفاده ی روانی: یعنی انتقال این پیام به کودک که بی ارزش، معیوب، دوست نداشتنی، ناخواسته یا در معرض خطر است مانند: پرخاشگری کلامی، انتظار بیش از حد از کودک داشتن، تمخسر کردن و ترساندن کودک.
- غفلت عاطفی: بی توجهی شایع ترین شکل بدرفتاری با کودکان است که به معنی عدم مراقبت و محافظت کافی از آنها است.
- غفلت فیزیکی: عدم تامین کافی نیازهای فیزیکی کودک است. غفلت فیزیکی اغلب به یک موقعیت مزمن اشاره دارد و به راحتی به عنوان یک رویداد خاص شناسایی نمی شود.
عوامل موثر بر آسیب رساندن به کودک
- بیکاری
- مشکلات خانوادگی
- بی سوادی و نداشتن مهارت های سرپرستی
- اعتیاد والدین
- اختلالات روانی والدین
- عدم حمایت والدین از سوی اجتماع
- خلق و خوی کودک
- نیازهای فیزیکی اضافه ی کودک مانند بیماری و ناتوانی
- بارداری سخت و یا زایمان سخت
- فقر و بی خانمانی
در خانواده هایی که پدر یا مادر یا در شرایط بدتر هر دو، اعتیاد دارند کودکان در شرایط گوناگون در معرض آزار قرار می گیرند. والدین معتاد قادر نیستند یک الگوی رفتاری صحیح را با فرزندان خود دنبال کنند به همین علت در زمان فشار ناشی از مواد در برابر کوچکترین عمل فرزندشان واکنشی خشن از خود نشان می دهند. و یا ممکن است پس از مصرف موادشان و زمانیکه به آرامش رسیده اند، بیش از حد به فرزندشان محبت کنند. فرزندان چنین والدینی هیچ گاه مفهوم درست عمل صحیح و غلط را درک نمی کنند. اغلب بدرفتاری با کودک را باید نشانه ای از یک اختلال در کل خانواده تلقی کرد و فقط با درک عواملی که در رویداد چنین امری دخیل هستند، می توان اقدام مقتضی برای رفع آن انجام داد. اما با وجود این گاهی ممکن است والدین بهنجار نیز به فرزندان خود صدمه بزنند.
پیامدهای آسیب دوره ی کودکی بر زندگی بزرگسالی
شرایط خانوادگی کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می گیرند، رشد خود تنظیمی هیجانی، همدلی و همدردی، خودپنداره، مهارت های اجتماعی و تحصیلی را مختل می کنند. به مرور زمان این کودکان مشکلات سازگاری جدی نشان می دهند و نقایص شناختی اعم از حافظه ی کوتاه مدت و عملکرد اجرایی معیوب و مشکلات روانی اعم از افسردگی، سوء مصرف مواد و… را شامل می شود. همچنین بدرفتاری با همسر از ویژگی هایی است که ارتباط نیرومندی با بدرفتاری با کودک دارد. بدیهی است که زندگی خانوادگی کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می گیرند پرازا فرصت هایی برای یادگیری استفاده از پرخاشگری به عنوان راهی برای حل کردن مشکلات است.
به علاوه پیامدهای تحقیرآمیز والدین، که در آنها کودکان مسخره، تحقیر، طرد یا به وحشت انداخته می شوند، به عزت نفس پایین، اضطراب زیاد، سرزنش کردن خود، افسردگی و تلاش هایی برای گریختن از عذاب روانشناختی شدید منجر می شود. همچنین بدرفتاری مکرر با صدمه ی دستگاه عصبی مرکزی، از جمله کاهش اندازه ی قشر مخ و جسم پینه ای، تولید غیرعادی هورمون استرس کورتیزول و غیره ارتباط دارد.
آزار جنسی نیز جدا از آسیب های جسمی آثار مخرب فراوانی بر روان فرد می گذارد. این افراد گاه به دلیل احساس گناه، به خودشان صدمه می زنند، نسبت به افراد هم جنس فرد سوء استفاده گر نگرش منفی پیدا می کنند و در برقراری ارتباط با آنها مشکل خواهند داشت. این افراد خود را متفاوت تر و حقیرتر از دیگران می بینند. در این شرایط که در کودکی اتفاق می افتد، کودکان به صورت ناگهانی وارد دنیای بزرگسالی می شوند، نمی توانند مانند بچه های دیگر با سرخوشی و شادی بازی کنند.خشم ناشی از سوء استفاده ی جنسی، هیجانات منفی را در کودک ایجاد کرده، باعث می شود او رفتارهای نامناسبی از خود نشان دهد و یا به بزه کاری کشیده شودو یا در همه ی ارتباطاتش نقش قربانی را بازی کند.
به طور کلی پیا مدهای آسیب دوره ی کودکی در دو جلوه ی جسمانی و روانی دیده می شود. جلوه های جسمانی آسیب دوره ی کودکی اعم از بروز اختلالات رشدی، بدریختی بدنی و معلولیت جسمانی، بدی تغذیه، کبودی بدن، شکستگی استخوان ها و موارد مشابه دیگر بوده است. جلوه های روانی را نیز می توان در حیطه های وسیعی مانند پرخاشگری، رفتار تکانشی، بی اشتهایی یا پراشتهایی عصبی، ترس مرضی از مردان، انزوا گزینی، افسردگی و در مورد بدرفتاری جنسی، رفتارهای وسواس شست و شو، اختلالات خواب، کاهش عزت نفس و اقدام به خودکشی تعقیب کرد. کودکان قربانی بدرفتاری والدین مبتلا به آسیب های روانی، بیشتر از کودکان آزار ندیده ی چنین والدینی به اختلالات روانی دچار می شوند. ظاهرا در کودکانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته اند، عزت نفس پایین، اختلالات تجزیه ای و سوء مصرف مواد بیشتر دیده می شود.
آسیب و بدرفتاری دوره ی کودکی و مصرف مواد
طبق نظریه ی روان تحلیلی جدید، خودپرستی می تواند علت شروع اعتیاد باشد. در واقع کودک برای جلب توجه والدین دست به هرکاری می زند تا تا زمانیکه بی توجهی برایش غیر قابل تحمل شده و به گریه کردن ادامه می دهد. این نظریه معتقد است که کودک در این موقعیت وارد مرحله ای می شود که به آن دوره ی تنبلی گفته می شود. این دوره یک فضای هیجانی و درونی نامحدود است و اگر غفلت ها و اهمال والدین ادامه یابد، او بین تقاضا ها و نیازهای خویش و رفتار جلب توجه از یک سو و کناره گیری از سایرین و خودکفایی از سوی دیگر مردد خواهد شد، که دوره ی تنبلی جزو گروه دوم خواهد بود. با بزرگتر شدن کودک این محرومیت ادامه می یابد و کودک احساس محرومیت بیشتری خواهد کرد و تلاش های زیادش در جهت جلب احساسات و توجه و تایید دیگران، موجب می شود از دیگران فاصله بگیرد.
به هرحال زمانی که او بزرگتر می شود و با مشکلات و محرومیت مواجه می شود با دوری گزیدن از واقعیت می خواهد آنها را حذف کند. در چنین موقعیت هایی، او از الکل و مواد دیگر استفاده می کند تا او را از تقابل با آگاهی و دنیای خارج دور کند. این افراد توانایی ایجاد ارتباط حسی با دیگران را ندارند و نمی توانند احساسات خودشان را ابراز کنند و در حقیقت زندگی احساسی آنها تاحد زیادی درونی و در میان مواد افیونی یا الکل است.
علاوه بر این این ها این نظریه بیان می کند که اگر کودکی مورد سوء استفاده ی احساسی ، جسمی یا جنسی واقع شود و یا با او به خشونت رفتار شود و آن شخص را مرتبا ببیند، کودک دیگر قادر به شناسایی مدل های معمولی و طبیعی نیست. در این سن کودکان اغلب خودمحور هستند و این کج رفتاری ها و بد رفتاری ها را ملاک قرار می دهند. در حقیقت آنها شروع به توجیه این مطلب می کنند که ” من حتما انسان بدی هستم که با من اینطور رفتار می شود، پس من لایق مجازات هستم.” و این طرحواره ای است که شکل می گیرد. این گونه کودکان در این سن تمایل دارند خود را با کسانی تطبیق دهند که مانند خودشان شخصیت و ارزش کمی دارند. این فرد اغلب اوقات کسی نیست جز همان کسی که کودک را مورد سوء استفاده قرار داده است. در بیشتر مواقع اگر سوء استفاده کننده یکی از والدین باشد، و اگر او به یکی از مواد افیونی و غیر افیونی وابسته باشد، به مرور زمان کودک شروع به الگو برداری از او کرده و رفتارهای بیشتری را از والد می آموزد. با گذشت زمان و در سنین بالا، وی ناخودآگاه شروع به تقلید از عادت سوء مصرف مواد می کند و به نوبه ی خود فرزندان خودش را مورد خطر قرار می دهد.
علاوه براینها پژوهشات اخیر در این راستا نیز ثابت کرده اند که افرادی که در کودکی سابقه ای بدرفتاری از سوی والدین خود داشته اند، از بازداری کمتری برخوردار بوده اند و بیشتر به سمت رفتار های پر خطر اعم از مصرف مواد کشیده می شوند.با توجه به مطالب فوق و نقش پررنگ روابط والد و کودک و تاثیر با اهمیت بدرفتاری با کودک بر شناخت و روان فرد، بهتر است مصرف کنندگان بااین سابقه در کودکی خود به سمت درمان بروند و برای بهبود وضعیت روانی که در قطع مصرف موادشان نیز تاثیرگذار بوده است، از کمک های روانشناس بهره مند شوند. مرکز پیروان همت در این راستا آماده ی ارائه ی خدمات درمانی حرفه ای به این دسته از مصرف کنندگان می باشد.
منابع:
برک،لورا . مترجم: سیدمحمدی،یحیی؛ ۱۳۹۵. روانشناسی رشد از لقاح تا کودکی.انتشارات ارسباران. تهران.
بزمی، نعیمه؛ ۱۳۹۰. روانشناسی وابستگی به مواد. انتشارات ارجمند. تهران.
حکاک، سیده منصوره . کاظمی،شکوفه و کاکاوند، علیرضا؛ ۱۳۹۸. رابطه ی آسیب های دوره ی کودکی و تجارب تجزیه ای با اعتیاد به اینترنت در دانشجویان.
خسروانی، فخر السادات. ملک پورمختار، عابدی، احمد و حریری، مریم؛ ۱۳۹۱. مقایسه ی انواع کودک آزاری در افراد معتاد و عادی.
رستمی،مهدی. عبدی، منصور و حیدری، حسن؛۱۳۹۳. بررسی انواع بدرفتاری در دوران کودکی با بخشش خانواده اصلی و خانواده ی فعلی در افراد متاهل.
سلطانی عظمت، ابراهیم. محمدیان، ابوالفضل. عزیزی، سولماز. گلزارپور، مجیدو واصل، مصیب؛۱۳۹۵. آزمون مقایسه ای تروماهای دوران کودکی در معتادین جنسی و افراد سالم.
طهماسبیان، حجت الله. جعفری، جواد. روشنی،بهمن. چقازردی، سیروس. حسینی، سیدعلی و امجدیان، نادیا؛ ۱۳۹۲. بررسی رابطه ی کودک آزاری والدین و ویژگی های شخصیتی با الگوی مجرمانه ی شرارت و رفتار جنایی در بین زندانیان شهر کرمانشاه.
علوی لواسانی، اکرم السادات واحمدی طور سلطانی، محسن؛ ۱۳۹۶. همبستگی بدرفتاری در کودکی با طلاق عاطفی: نقش واسطه ای سبک های دلبستگی، طرحواره های ناسازگار اولیه و دشواری در تنطیم هیجان.
علی آبادی، محمد. خالقی پور، شهناز و عریضی، سید حمیدرضا؛ ۱۳۹۵. رابطه ی اختلال استرس پس آسیبی با مشکلات رفتاری کودکان کار قربانی آزار جنسی و مقایسه با کودکان بی سرپرست.
Cattaneo, A., Macchi, F., Plazzotta, G., Veronica, B., Bocchio-Chiavetto, L., Riva, M.A., & Pariante, C. M. (2015). Inflammation and neuronal plasticity: A link between childhood trauma and depression pathogenesis.
Winnette, P., & Baylin, J. (2017). Working with traumatic memories to heal adults with unresolved childhood trauma.
دیدگاهتان را بنویسید