سبک های دلبستگی در مصرف کنندگان مواد و تاثیر آن

تاکنون به این موضوع اندیشیده اید که روابط فرزندان با والدین خود در کودکی چه تاثیراتی بر زندگی بزرگسالی آنها دارد؟ آیا به این موضوع فکر کرده اید که عدم وجود رابطه عاطفی و امن در کودکی بین کودک و مراقب می تواند آسیب هایی از جمله مصرف مواد را در زندگی بزرگسالی به ارمغان بیاورد؟ با مطالعه مقاله زیر می توانید با سبک دلبستگی و آثار آن بر زندگی بزرگسالی آشنا بشوید. تئوری دلبستگی یکی از جدیدترین پیشرفت های بشر است که روانشناسان و محققان پنجاه سال گذشته را به درک واقعی و مفهومی آن اختصاص داده اند. دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیق که با افراد خاص در زندگی خود برقرار می کنیم ، طوری که باعث می شود وقتی با آنها تعامل می کنیم احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس از اینکه آنها را در کنار خود داریم احساس آرامش می کنیم.

جان بالبی نظریه پرداز سبک دلبستگی ، دلبستگی را چنین تعریف کرده است: ارتباط روانی پایدار بین دو انسان. دلبستگی از زمان کودکی شکل میگیرد بدین صورت که مادرانی که نیاز های کودکانشان را برآورده می کنند ، نوعی حس امنیت را در آنها به وجود می آورنداز این رو کودک می داند که پرستارش قابل اتکاست و این امر ، پایه مطمئنی برای او به وجود می آورد تا به کشف جهان بپردازد. در واقع دلبستگی موجب کاهش اضطراب می شود و این پایگاه ایمن کودک را قادر به دل کندن از دلبسته ها و کاوش در محیط می سازدو در واقع دلبستگی موجب مستقل شدن کودک می شود. به طور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. نوزاد انسان حدود ۶ ماهگی شروع به دلبستگی می کند و پس از آن ترس از غریبه ها را نشان می دهد.

بالبی معتقد بود اگر دلبستگی در ۲ تا ۳ سال اول زندگی رخ ندهد ، بعد از آن احتمالا خیلی دیر و با دشواری شکل می گیرد. او مدعی است که داشتن رابطه گرم و صمیمی بین مادر و کودک امری حیاتی است و برای سلامت روانی فرزند مانند ویتامین ها برای سلامت جسمی است. به نظر بالبی دلبستگی تا زندگی بزرگسالی نیز ادامه می یابد و انسان ها در هر سنی که باشند شادترین زمان زندگیشان زمانی است که مطمئن هستند کسی را در کنار خود دارند که می توانند به او تکیه کنند و هنگام مشکلات از او کمک بگیرند. فروید نظریه پرداز مشهور و بزرگ روانشناسی نیز معتقد است که پیوند عاطفی کودک با مادر ، مبنای تمامی روابط بعدی او در زندگی بزرگسالی است و نمونه ای نخستین برای روابط عاشقانه بعدی در بزرگسالی است. بالبی معتقد است که دلبستگی با وابستگی متفاوت است زیرا که رفتار وابستگی منشا زیستی دارد و اساس پیوند های عاطفی دراز مدت را تشکیل می دهد اما دلبستگی چیزی فراتر از نیاز جسمی و تغذیه است.

سبک های دلبستگی در مصرف کنندگان مواد و تاثیر آن

ویژگی های دلبستگی :

احساس امنیت در دلبستگی و عوامل تخریب آن :

کارن هورنای پس از سالها مطالعه و بررسی به این نتیجه رسید که انگیزه ی اصلی رفتار انسان احساس امنیت است. به باور او اگر فرد در رابطه با اجتماع به خصوص کودک در رابطه با خانواده ، احساس امنیت خود را از دست بدهد دچار اضطراب اساسی می شود. از نظر هورنای عواملی که از طرف جامعه و یا خانواده در کودک احساس نا امنی ایجاد می کند عبارتند از :

این عوامل و رفتارها نوع منش و شخصیت کودک در بزرگسالی را شکل می دهند. به طوری که مراقبت کننده هایی که عموما مسئولیت پذیر ، حساس ، پاسخگو و در دسترس هستند ، فرزندانی دارند که خودرا دوست داشتنی و ارزشمند احساس می کنند. کودکان بدون مراقبت مناسب در چندسال اول زندگی ، هورمون های استرس غیر معمول بالایی دارند که بر نحوه ی رشد جنبه های اساسی مغز و بدن تاثیر منفی می گذارد. مغز سالم تحت تاثیر موقعیت های کم استرس و سطح بالای امنیت ایجاد می شود که این نیز از مولفه های اصلی دلبستگی ایمن است. دلبستگی ایمن زمانی اتفاق می افتد که مراقب به نیاز های کودک توجه نشان می دهد و اغلب برای کودک در دسترس قرار دارد و رابطه عاطفی عمیقی بین کودک و مراقب برقرار است. اما در دلبستگی ناایمن مراقب به نیاز کودک بی توجهی نشان می دهد و به کودک این القا می شود که بی ارزش و دوست نداشتنی است. این امر موجب جدایی کودک از مراقب خود می شود و این احساس ناامنی در کودک بروز رفتارهای پرخاشگرایانه ، مخرب و ضد اجتماعی را به دنبال دارد.

آثار سبک دلبستگی در بزرگسالی :

همه کودکان احساس دلبستگی را پیدا می کنند اما کیفیت این دلبستگی در هر فرد متفاوت است. از این رو دلبستگی شالوده رشد عاطفی و اجتماعی در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند. در واقع سبک دلبستگی ما لنز هایی ایجاد می کند که از طریق آنها جهان و افراد دیگر را مشاهده می کنیم و این لنز به عنوان الگوی کار ما قرار میگیرد. افراد از کودکی تا بزرگسالی به تدریج انتطارات دلبستگی را بر اساس تجربیات خود با چهره های دلبستگی ایجاد می کنند ، انتظاراتی حول محور در دسترس بودن و پاسخگو بودن در ضمیر ناخودآگاه فرد گنجانیده می شود که در راوبط بعدی بر اساس آن رفتار می کند.در طی دو دهه گذشته صد ها مطالعه علمی در رابطه با دلبستگی شکل گرفته است که نشان می دهند که افراد با سبک های دلبستگی مختلف موقعیت های متفاوت را به صورت متفاوتی درک می کنند ، به جنبه های گوناکونی از موقعیت ها توجه می کنند و آنها را متفاوت تفسیر می کنند.

همانطور که گفته شد بالبی معتقد است که سبک های دلبستگی دوران کودکی تا زندگی بزرگسالی ادامه می یابند. تجربیات اولیه کودک موجب می شود که در بزرگسالی فرصت های محیطی خود را به حداکثر برساند و روابط اجتماعی و حمایتی خود را شکل بدهد. افزایش احساس امنیت در کودک و شکل گیری دلبستگی ایمن اجازه می دهد تا در بزرگسالی از تجربه ی درونی خود بیرون بیاید و بتواند به شناخت بیشتری دست پیدا کند و خود و دیگران را درک کند و بفهمد رفتارش به وسیله حالات ، افکار ، احساسات ، باور ها و امیال خودش سازمان می یابد.

آثار سبک دلبستگی در بزرگسالی :

در واقع یک رابطه دلبسته ایمن می تواند عملکرد و شایستگی را در روابط اجتماعی تسهیل نماید و احساس امنیت در این نوع از سبک دلبستگی باعث می شود که فرد احساس تنهایی و ناراحتی کمتری در زندگی خود داشته باشد. در واقع سبک دلبستگی هر فرد مسئول شکل گیری روابط آینده او ،  تقویت یا آسیب توانایی هایش ، آگاهی از احساسات خود ، توانایی آرام کردن خود ، تنظیم عاطفی درونی و تاب آوری و انعطاف پذیری او در آینده است.

انواع سبک های دلبستگی :

عوامل موثر بر دلبستگی ایمن :

عوامل موثر بر دلبستگی ناایمن:

ویژگی های افراد با دلبستگی ناایمن:

ویژگی افراد با دلبستگی ناایمن اجتنابی :

ویژگی افراد با دلبستگی ناایمن اضطرابی:

سبک های دلبستگی و مصرف مواد:

پژوهشات صورت گرفته در سال های اخیر نشان می دهند که در بین مصرف کنندگان مواد سبک دلبستگی ناایمن رواج دارد که این امر می تواند به علل گوناگونی اعم از طرد شدگی توسط خانواده ، آسیب دوره ی کودکی ، اختلالات روانی و … باشد.

سبک های دلبستگی و مصرف مواد:علاوه براین تحقیقات نشان داده است که سبک های دلبستگی ناایمن در گرایش افراد به مصرف مواد موثر بوده است و می تواند یکی از دلایل بنیادین روی آوردن به مصرف مواد مخدر در افراد باشد. این امر میتواند به این صورت توجیه پذیر باشد که زمانی که فرزند والدین خود را بی توجه و یا طرد کننده می یابد نسبت به دنیای اطراف خود بی اعتماد می شود و آن را ناایمن در نظر می گیرد این امر باعث تجزیه روانی فرد شده و تاب آوری وی در برابر استرس را کاهش می دهد و باعث می شود در موقعیت های استرس زا از راهبرد های مقابله ای ناکارآمد استفاده کند و برای فرار از موقعیت دشوار به مصرف مواد روی می آورد. این درحالی شدت می گیرد که فرد ، فردی حامی و دلسوز در اطراف خود مشاهده نمی کند و خود را تنها می یابد.

همچنین مصرف کنندگان مواد اغلب به دلیل عدم داشتن رابطه ی دلبستگی قوی در روابط خود نیز دچار گسستگی هستند. از این رو استفاده از روان درمانی برای ترمیم روابط دلبستگی مصرف کنندگان مواد می تواند مثمر ثمر باشد که این امر در روند بهبودی و عدم بازگشت آنها تاثیر بسزایی دارد. مرکز پیروان همت باهدف کمک رسانی به افراد در زمینه ی مصرف مواد ، در این راستا نیز آماده ی ارائه ی خدمات روان درمانی با افراد زبده می باشد.

نویسنده:زهرا سادات حسینی

منابع:

کتاب خلاصه ی روانپزشکی کاپلان و سادوک. سادوک ، بنجامین . سادوک ، ویرجینیا. روئیز ، پدرو . مترجم : گنجی ، مهدی ؛ ۲۰۱۵.

کتاب سبک دلبستگی و روابط اجتماعی. شعیبی، فاطمه؛ ۱۳۹۲.

Improve your relationship EQ by improving your attachment style. Kirk, Isabel B. 2015.

The mediating role of resilience in the relationship between attachment style and symptoms of depression and anxiety. Jurgensen , Melanie.2019.

به این چند مطلب چند ستاره میدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Buttonبرای مشاوره رایگان کلیک کنید